بیخانه در خانه
درباره نمـــــــایش «بیگانــه درخانــه» بهکارگردانـــی سید محمد مســـــــــاوات در سی و هشتمین جشنواره تئاتر فجر
نوشته امید طاهری
درباره نمایش «بیگانه در خانه» بهکارگردانی سیدمحمد مساوات
یک نگاه گذرا بر وضعیت زمانه کافی است تا پی ببریم هیچ قطعیتی وجود ندارد. عصر ما عصر فرو ریختنهاست. گویا ابراهیم دیگری تبری برداشته و هر روز که میگذرد بتهای ذهنی ما و جوامع ما را در هم میشکند. این فرو ریختنها بیرحمانه پیش میروند. ما خود نیز گاه در این موج شکستن همراه میشویم، تبر برداشته و سراغ بتها و تابوهای ذهن خود میرویم. زمانه ما زمانه سراسیمگی دانشمندان و پزشکان و روانپزشکان و جامعه شناسان و سیاستمداران هم هست. آنها نیز هر آن با فروپاشی آنچه در باورشان از ساختی مطمئن برخوردار بود مواجه میشوند. به ناگهان ویروسها تغییر شکل میدهند. به ناگهان جوامع صاحب واکنش میشوند، یا از خمودگی به افسردگی میرسند، به ناگهان ارگ چند هزار ساله بم فرو میریزد. به ناگهان اماکن فرهنگی مورد تهدید حمله موشکی قرار میگیرند. به ناگهان، پلاسکو در هم میشکند و منجی به قربانی تبدیل میشود. این همه ناگهان، این همه عدم قطعیت، تنها در آنچه برابر چشمانمان قرار دارد رخ نمیدهد. پیش از آن، درون انسان معاصر است که در جدال شکها و قطعیتها، تعاریف کهنه و پوسیده را از دست رفته میبیند. همه اینها شبیه چیزی است که آن را عصر پست مدرنیسم خواندهاند. از میان همه اینها میگذریم و رودررو میشویم با «بیگانه در خانه». نمایش تازه محمد مساوات. کارگردانِ نقاشی که در آثار قبلیاش هم نشان داده که چقدر شناخت جهان نقاشی، در شکلگیری جهان او در تئاتر، نقشمند بوده و هست. آنجا در نقاشی همه چیز از یک نقطه کوچک شروع میشود و اینجا از کلمات. از «بیگانه» از «خانه» از «همسر». این کلمات هستند که در پیوندشان با تصاویر و عملها «acts»، تعیینکننده شکلی از اجرا هستند که در نهایت برآیند معانیزاده شده از نام اثر است. محمد مساوات سالهاست خانه و خانواده را منظر خود قرار داده تا اندیشههای بزرگش را از این واحد کوچک اجتماعی بیرون بکشد. در اغلب آثارش خانواده بستری است برای شکل گرفتن و از شکل افتادن و هر دوی اینها توأمان در آثار محمد مساوات در حال رخ دادن است. با وجود اینکه معمولاً شکل اجرای آثار او، برای تئاتر ما تازه بوده، اما این در برابر آنچه ورای شکلِ اثر ایجاد میشود، اصلاً اهمیتی ندارد. کما اینکه بهلحاظ مؤلفههای بصری، چه بسا شما بتوانید نمونههایی از مثلاً دکور «این یک پیپ نیست» یا «بیگانه در خانه» یا مثلاً لباسها و گریم «خانواده» را در آثار دیگر ملل جستوجو کنید و بیابید. همانطور که میتوانیم نارنجیهای ون گوگ را در تابلوهای ژرژ سورا هم ببینیم. دقیقاً اینگونه شباهتها به همین اندازه بیاهمیت هستند وقتی که از ترکیب عناصر متعدد اثر، جهانی تکینه شکل میگیرد که میتواند از میان شباهتها، اندامی دیگر را به رقص درآورد و ارگانیزیشنِ (organization) دیگری را در ترکیب این مؤلفهها به کار بگیرد. در «بیگانه در خانه» خرده روایتها در زیست روزمره یک زن و شوهر و همسایه پیر و مرموزشان شکل دهنده پیکره کلی اثر هستند. امتناع مساوات از شکل دهی به یک کلان روایتِ غالب، برآیند رویکرد پست مدرنیستی اثر است. در آثار قبلی این کارگردان، وجود قدرتمند کلان روایت، باعث میشد نمایش همیشه جلوتر از مخاطب حرکت کند، این بار و در «بیگانه در خانه» بهدلیل کم رنگ شدن عمدی کلان روایت، گاهی ممکن است مخاطبی که صرفاً برای دنبال کردن کلان روایت به تماشای اثر نشسته، از سرعت کار پیشی بگیرد و گمان کند که دست کارگردان را خوانده است. این دقیقاً نقطهای است که ما را به بیراهه میبرد. چرا که اتفاقاً نمایش دارد در همان لحظاتی که خرده روایتها به آرامی پیش میروند، آدرسهای درست را برای فهم بیشتر و بهتر، ارائه میکند. مکان اثر (خانه)، روابط موجود در میان کاراکترهای اثر (خانواده)، بحران موجود میان کاراکترهای اثر (خیانت)، همه اینها در دنیای امروز، چنان باری از روزمرگی گرفتهاند که شکفتن جوانه از شاخههای مدفون زیر این بار سنگین، بسیار دشوار است. زدودن روزمرگی از این کلمات، جز با فروریختنشان ممکن نیست. بههمین دلیل در نمایش مساوات، روی سر خانه که طبیعتاً باید محیط امن و دور از چشمان مزاحمی باشد، یک پرده بزرگ قرار میگیرد تا تمام زوایای پیدا و پنهان خانه از فضولی چشمها در امان نماند. بین زن و شوهر بهعنوان افراد خانواده، یک (AL7) ساختگی قرار میگیرد تا فروپاشی معنای خانواده و استیلای بیگانگی را ایجاد کند. این عناصر دقیقاً دارند معانی کهنه و فریز شده ذهن ما نسبت به خانه و خانواده را در هم میشکنند. این نمایش نه قصد مقایسه یا رودررویی تئاتر و سینما را دارد!!! (این برداشت بسیار خالی از تفکر و ناشی از عدم شناخت است) و نه بیدلیل همه این عناصر را کنار هم چیده. مساوات مانند یک نقاش که سالهاست دریافته نقاشی صرفاً بواسطه مقداری رنگ، چند قلم مو و یک بوم سفید ایجاد نمیشود، جسورانه مدیاهای مختلف را به خدمت میگیرد. اگر لازم باشد برای بوم سفیدش از دیوار همسایه استفاده میکند، برای رنگش از لجنهای سبز جوی و برای قلم مو از انگشتان دستش. او دریافته که مدیا، بیاهمیتترین چیز در خلق اثر هنری است. و نحوه استفاده از مدیا و همه آنچه بعد از انتخاب مدیا اتفاق میافتد است که اهمیت دارد. هیچکاک که از او در این نمایش بسیار یاد میشود، میگوید: «من روش داستانگویی را از خود داستان بیشتر دوست دارم.» در این نمایش نیز چیدمان خرده روایتها، پیوستگیشان با ستون معنایی اثر که همان واژه بیگانگی است، میزانسن و در نهایت اتمسفری که ایجاد میشود، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
کاراکترهای نمایش «بیگانه در خانه» یا از چیزی فرار میکنند یا در جستوجوی چیزی هستند. در هر دو وضعیت، بیگانگی و فروپاشی قسمت آنهاست. زن، به فرض آگاهیاش از اینکه AL7 همان همسرش است، از وجود عینی او به وجود مجازیاش میگریزد. مرد، از تنهایی خود میگریزد، از ترسِ وسواسی و بیمارگونه خیانت. هر دوی آنها روزگاری از کشور خود گریختهاند و اکنون در کشور دیگری، مهاجرانی بیگانه و غیر قانونی هستند که حتی برای امنیت خود نمیتوانند از پلیس کمک بخواهند. پیرزن همسایه شوهر مردهاش را جستوجو میکند. گذشتهاش را جستوجو میکند. هر روز بر در خانهای که روزگاری در آن زندگی کرده ضربه میزند و آخر به خانه راه مییابد. صندوق مرموزش را آنجا میگذارد و حضور ذهنی اش در آن خانه را گاه و بیگاه عینیت میبخشد. برای جستوجوی امید یافتن همسرش، از بیداری به خواب میگریزد. از واقعیت به افسانه میگریزد. و گویا تنها اوست که در نهایت موفق میشود و ناممکنی چون آواز خواندنش با آن صدای گوشخراشی که در طول اجرا دارد را به ممکنی گوشنواز تبدیل میکند. بیگانه در خانه سرشار از دقت و دشواری است. آنچه برابر ما در حال رخ دادن است، بسیار دقیق و حساب شده و تمرین شده است و علاوه بر کارگردانی، گویا تمام زوایای حرکتی این اثر مهندسی است. دکور بشدت ناتورالیستی اثر با جزئیات فراوان و زوایای پنهانی که در تصاویر ویدئو جستوجوگری ما را برای کشف رازهای خانه پاسخ میدهد، بازیهای درست، انتخاب لحن مرد و کنتراستش با راحتی بیان زن و بازی شجاعانه و فروتنانه نوید محمدزاده، همگی اینها، نمایش دیگری از محمد مساوات را به ما ارائه میدهد که تا سالها میتوانیم در گفتوگوهایمان از تئاتر، به آن رجوع کنیم.
تصرف قلمروی تئاتر
درباره نمـــــــایش «بیگانــه درخانــه» بهکارگردانـــی سید محمد مســـــــــاوات در سی و هشتمین جشنواره تئاتر فجر
نوشته نیلوفر ثانی
محمد مساوات در تجربه دیگری بر صحنه، این بار بازهم بیش از آنکه تمرکزش بر متن و محتوا باشد، به فرم اولویتی داده که در نوع خودش کمنظیر است. هرچند تلفیق دو مدیوم تئاتر و سینما، بویژه در سالهای اخیر و همقدم با تئاتر روز دنیا، بارها اجرا و تکرار شدهاست اما در اثر جدید مساوات، از نوع دیگری است. همزمانی فیلمبرداری سرصحنه و اجرای زنده تئاتر، چنان در خون و پوست هم، درهم میآمیزد که تفکیک هرکدام به هویت مشخص خود، دشوار است. آنچه بر صحنه میآید نه کاملاً سینمایی و تصویربرداری است و نه تئاتری که شاخصههای تمام عیار خودش را دارد.و اینگونه فرم میتواند ضدخود عمل کند. «بیگانه در خانه» از همان ابتدای شروع و تا پایان 120 دقیقهاش، مملو از حضور بیگانه و برملاکننده بیگانگیهای متعدد است. از قالب اجرا تا حضور پردهای وسیع برای نشان دادن فیلم، تا موجودیتی عیان در روابط زوجی که محور داستانند. ترکیب خلاقانه این بیگانهها در کنارهم ترکیب پازلواری است که تماشاگر را در روند و طی اجرا، با هر قطعه آشنا میکند و او را به کشف این بیگانگی یا حتی احساس لمس آن وا میدارد. زوجی که مهاجرند و در کشوری بیگانه زندگی میکنند و درگیر روابط مجازی با هویتی بیگانه میشوند که حتی شکل دیگری از آن را در محیط خانهشان احساس میکنند. بیگانگی که میان آنان، خودش را بروز میدهد و فاصله و جداشدگی عاطفی و احساسی را در رابطهشان عیان میکند. دستآخر هم آنچه رو میشود، روشنشدن هویت آن آیدی مجازی است که معلوم میشود همان مرد است که برای زن پیام ارسال میکرده و زن هم اعتراف میکند که میدانسته آن آیدی فیک و همسرش است. تمام این وقایع با دوربینی روی دست نیز همزمان فیلمبرداری میشود و با استفاده از شاتهای بسته و حتی در قسمتهایی از دکور که از دید تماشاگر پنهان است، تا نزدیکترین زوایای فیزیک بازیگران و ابعاد دیگری از اجرایی زنده بدون کات و برش، بر صفحه بزرگی پخش میشود. با تمام این ویژگیها، که شاید در وهله نخست جذابیتها و نوآوری خاصی داشته باشد، اما در موازنه دچار اختلال است. این تلفیق و درهم آمیختگی نامتعادلانه، وزنه را بهسمت تصویری و سینماییکردن اجرا، آنقدر سنگین میکند که عملاً وجه تئاتری اجرا در محاق میرود و قادر نیست همپای قدرت تصویرهای دیجیتالی با تنوع پلانها و حضور دستکاریشده اما تأثیرگذار وهم و وحشت، پیش برود. «بیگانه در خانه»، در صحنه و در سالن تئاتر، بیش از هر قراردادی، تئاتر است و آنچه انتظار میرود، تمرکز بیشتر براین مدیوم و بازگشایی ظرفیتهای اصیل آناست، نه آنکه توسط هجوم دوربین و لنز، حتی مرزهای آن به مخاطره بیفتد و جذابیتهایش را برای تماشاگری که به قصد دیدن تئاتر، به سالن آمده، از دست بدهد. حضور بارز و مهاجم پرده عریض در بالای دکور و پخش فیلم، هرچند در نمونههای پستمدرن، بسیار مورد کاربرد و استفاده است اما درجهت تکمیل وجه تئاتریکالیته و اجرا، اهمیت دارد، اما اگر چنان حضور خودش را تحمیل کند که توجه و تمرکز مخاطب را از وجوه تئاتری سلب و کمرمق کند، بهعنوان عنصری ضدتئاتر محسوب شده و قابل نقد میشود. «بیگانه درخانه» اجراییاست که قابلیت تفسیر و کنکاش بسیاری دارد و این بستر گفتوگو، ویژگی اغلب کارهای مساوات، قابل توجهاست.